پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی کریمی جهرمی

1401-08-16
|
خاطرات

خاطره ی ازدواج

حدود 19 سالگی که درس خارج را شروع کردم، در فکر ازدواج هم بودم.

مرحوم شیخنا الأستاد آقای اراکی رضوان الله علیه در بقعه‌ شاه‌عباسی حرم، نماز ظهر و عصر می خواندند و بر خلاف نماز مغرب و عشایشان در فیضیه که انبوه علما و طلاب می‌آمدند، عده محدودی در حدود 15 نفر بودند و من هم چون مدرسه آقای بروجردی بودم و نزدیک بود، نمازشان در این بقعه را می‌ رفتم و البته چون چند سال درس اصول ایشان هم می‌رفتم با ایشان مأنوس شده بودم.
یک روزی ایشان بعد از نماز که در خدمتشان بیرون می‌آمدیم، فرمودند: شما ازدواج کردید؟
گفتم: نه.

گفتند: سنّ شما چقدر است؟ گفتم: تقریباً 24 سال.
ایشان فرمودند: دیگر دیر می‌شود و مجال و وقت مناسبش می‌گذرد.
حرف ایشان خیلی در روح من اثر گذاشت و دنبال کردم.
از سابق چون به مرحوم آقای گلپایگانی علاقه‌ مند بودم و درس و نماز مرحوم آقا در مسجد حسین آباد شرکت می‌کردم، وقتی  برخی گفتند که ایشان نوه‌ای دارند صبیه آیت الله العظمی آقای صافی اعلی الله مقامه، به بعضی از آقایان جهرم که اینجا بودند گفتم و وساطت کردند و به مرحوم آقای صافی گفتند.

این بزرگوار هم هیچگونه ایرادی نگرفته بودند  و فرموده بودند: فقط همین که طلبه است و درس می‌خواند، برای من کفایت می‌کند.

آن آقایی که واسطه بود مي‌گفت: چون می‌خواستم مسأله برای آقای صافی روشن باشد به ایشان گفتم: که این آقا نه مالی دارد و نه خانه‌ای.

که مرحوم آیت الله العظمی آقای صافی گفته بودند: اشکال ندارد، مگر ما می‌خواهیم پولی از این رهگذر دست آوریم.

به هر حال، کارهای ابتدایی انجام شد و مراسم عقد هم خیلی بسیط بود.

یادم هست در آن جلسه مرحوم آقا(آیت الله العظمی گلپایگانی) و آیت الله العظمی آقای صافی و آیت الله العظمی حاج آقا علی صافی و مرحوم آقای علوی داماد بزرگ آقا اعلی الله مقامهم حضور داشتند و حتی اتاق هم پر نشده بود.


 

بیانات معظم له در دیدار جمعی از علما و طلاب گلپایگان

 


گزارش تصویری