ده ها سال قبل علی کریمی که آن روزها هشت ساله بود مکبر نماز آیت الله سید علی اکبر آیت اللهی بود و عاشقانه دور او می گشت و با نفس او مسیر زندگیش به سمت یادگیری دروس حوزوی تغییر کرده بود و حالا همان تکبیرگوی همیشگی مسجد امام حسین در قامت یک مرجع تقلید در همان مسجد حاضر شده بود و یاد ایام گذشته را می کرد.
فضا ساده اما پر از شور بود. نوجوانان در کنار بزرگترها در حیاط پرشور مسجد صمیمانه گرد آمده بودند و نگاههایشان به عالمی دوخته شده بود که با آرامش و لبخند وارد جمعشان شد. او در سخنانی کوتاه به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع)، از جایگاه مسجد در پرورش نسل جوان گفت و یاد امام هشتم را چراغی برای مسیر آینده دانست.
پس از آن، آیتالله العظمی کریمی جهرمی از نزدیک با فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی کانون آشنا شد؛ فعالیتهایی که از آموزش قرآن و برگزاری مراسم مذهبی تا کارهای اجتماعی در محله را در بر میگیرد.
بخش پایانی دیدار اما صمیمیتر از همیشه بود؛ وقتی آیتالله العظمی کریمی در حلقهای از نوجوانان نشست و با آنان گفتوگو کرد. بچهها بیواسطه با یک مرجع تقلید دیدار و گفتگو کردند و او با آرامش گوش سپرد و پاسخ داد. لبخندها، احترام متقابل و صمیمیتی ساده، مسجد را در آن شب گرمتر و زندهتر کرد.
آن شب برای نوجوانان مسجدی، خاطرهای شد از نشستن در کنار عالمی که با تمام وقار علمیاش، به دلهای کوچک و پرسشهای سادهی آنان نزدیک شد.