آیت الله العظمی کریمی جهرمی
وَكِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ نَاطِقُ لا يَعْيَا لِسَانُهُ وَ بَيْتٌ لا تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ عِزَّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ؛[1]
کتاب خدا در میان شما گویایی است که زبانش خسته نمیشود، خانهای است که پایههای آن خراب نمیگردد و غالبی است که یاران آن شکست نخواهند خورد.
كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ: در اینجا «کتاب» اضافه به «الله» شده و اضافۀ تشریفیه است که حاکی از شرف بینظیر قرآن کریم است. میلیونها کتاب از دانشمندان علوم مختلف در دست است، ولی هیچیک این انتساب را ندارد و درنتیجه دارای چنین اهمیت و اعتباری نیست. انتساب به «الله» خصیصهای از خصایص قرآن کریم و ویژۀ این کتاب الهی است. قرآن کریم کتاب مقدّسی است که از الف تا یاء آن از طرف خداوند است.
در جملۀ نخستین اعلان میکند که کتاب خدا در بین شماست. با این جمله که مضمون آن را همه میدانند، فکرِ کور و وجدان خوابرفتۀ ملت را بیدار میسازد و مسلمانان را از غفلت و فراموشی میرهاند. ملتی که آنچنان با خیرهسری کار میکند و بیپروا پیش میرود که گویا از یاد برده کتاب و قانونی برای زندگی سالم خود در دست دارد؛ اقدامات و اعمال آنان به انسانهای بیفرهنگ و جوامع جنگلی و مردم پیش از تمدن شباهت دارد.
پیشوای بزرگ انسانیت به آنها آگاهی میدهد: از یاد نبرید که کتاب خدا در دست شما و قرآن در میان شما مسلمانان است. خیرهسرانه کار نکنید و بیتوجه و غافل نباشید و به کتاب الله رو آورید.
نَاطِقُ لَا يَعْيَا لِسَانُهُ: اول اینکه قرآن، ناطق و سخنگو است. همانگونه که یک گویندۀ توانا و شجاع، مطالب و خواستههای خود را برای شنوندگان بیان میکند، قرآن کریم نیز حقایق و معارف بیشماری حکایت میکند و پرده از چهرۀ اسرار الهی برمیدارد و خواستههای پروردگار و مقررات الهی را برای انسانها بازگو میکند.
دوم اینکه این کتاب، ناطقی است که زبانش از سخن، عاجز نخواهد شد. گویندگان هر اندازه در نطق ماهر و نیرومند باشند، زمانی فرامیرسد که از گفتار خسته و ناتوان خواهند گردید و در مواقعی دچار ضعف و ناتوانی میشوند و بیانشان به ضعف و سردی میگراید، اما این ناطق آسمانی هرگز دچار عجز نمیشود و همواره با کمال حرارت و جوشش سخن میگوید و اکنون چهارده قرن است که پیوسته مشغول کشف حقایق و بیان معارف میباشد؛ این از جهت صورت گفتار است.
از جهت محتوا، گویندگان غالباً دچار عجز میشوند و خیلی از مطالب از قلمروِ فهم و دانش آنان خارج است و نمیتوانند نزدیک آن مطالب بیایند، چه رسد به کتاب الهی که وارد آن شوند. ولی این ناطق و کتاب الهی دربارۀ هیچ مطلبی دچار ضعف نمیشود و پیرامون هر موضوعی هر اندازه هم دقیق و دور از افهام باشد، عالیترین بیانات را دارد. وقتی وارد معارف میشود، عمیقترین اصول بنیادی و اعتقادی را تحویل میدهد؛ در باب اخلاقیات ریزهکاریهای دقیق اخلاقی را با بهترین و مؤثرترین شیوه بیان میکند و هنگامیکه از جهان آفرینش و مظاهر هستی سخن میگوید، دانشمندان را حیران میسازد.
بسیاری اوقات شرایط، ناطق را تحتتأثیر قرار میدهد و او را از گفتار بازمیدارد، گاهی گرما، سرما، کثرت شنوندگان و ... آنچنان روی گوینده اثر میگذارد که بهکلی قدرت سخن را از او میگیرد و یا مطالب خود را فراموش میکند، اما این سخنگوی آسمانی در تمامی احوال و شرایط، داد سخن میدهد و کمی و زیادی مستمع و چیزهای دیگر هیچگونه تأثیری در نطق آن ندارد.
در جای دیگری نیز امام علی (علیه السلام) خصوصِ ناطق بودن قرآن را تذکر میدهند و میفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولاً هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ؛[2] راستی که خداوند رسولی هدایتکننده با کتابی ناطق و آیینی استوار برانگیخت.»
وَ بَيْتٌ لا تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ: قرآن خانهای است که پایههای آن رو به خرابی نخواهد رفت.
در این جمله، امام بزرگوار قرآن را به خانه تشبیه کرده است. از ویژگیهای خانه این است که فرد از هرجا و از نزد هرکس، عاقبت بدانجا روانه میشود و امید آدمی به خانهاش است. قرآن نیز پناهگاهی است که انسان از هر نقطهای باید بهسوی آن رهسپار گردد و بزرگترین پایه و نقطه امید است و نشاط و دلگرمی حقیقی انسانها و مرکز اقبال و توجه آنان، این کتاب مقدس است و یا باید اینچنین باشد.
از ویژگیهای دیگر خانه این است که مرکز حفاظتِ صاحبخانه است، ازاینرو هرکس در مواقع خطر میکوشد که خود را به منزل برساند. ازنظر شرع هم خانۀ اشخاص، حریمِ امن آنهاست و حتی انسانِ بدهکار، خانهاش مستثناست و طلبکار حق ندارد که منزل او را تصاحب کند و او را از خانهاش بیرون براند.
قرآن نیز محل امن و آسایش انسانهاست، آنها میتوانند با پایبندی به این کتاب آسمانی از آفتها و فتنهها و خطرات محفوظ بمانند و در پرتو این کتاب مقدّس، نگرانیها و مشکلاتشان را برطرف کنند و کمبودها و خسارتها را جبران کنند.
مشکلی که در مورد خانه است، این است که ستون و دیوارهای آن درمعرض ریزش و انهدام است، ولی این نگرانی دربارۀ بیت رفیع قرآن نیست. امام بزرگوار میفرماید: «بَيْتٌ لا تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ». قواعد و پایههای این خانۀ مقدس، چنان محکم و استوار است که هرگز خراب نخواهد شد، چون ارکان آن، همان نظامهای اصیل و معارف متعالی است که در هر زمان و مکانی، زنده و در هر اجتماع مترقی و خردمندی، مورد تقدیس و احترام است و وقایع و طوفانهای گوناگونِ زندگی نمیتواند آن را متزلزل و لرزان سازد و به خرابی بکشاند.
وَ عِزَّ لا تُهْزَمُ أَعْوَانَهُ: قرآن كريم، تجسم غلبه و عینیت و پیروزی مطلق است. این نیرو همواره پیروز است و هرکس که با آن مقابله کرد و موضع مخالفت، گرفت از پای درآمد و نابود گردید. یک خطر در جهان همواره نیروهای غالب را تهدید میکند و یا دستکم جای این نگرانی هست که اعوان و یاران، شکست بخورند و درنتیجه محور مبارزه تنها شود و از پای درآید؛ دربارۀ قرآن اصلاً این نگرانی نیست، زیرا حامیان و طرفداران آن هرگز دچار شکست نخواهند شد، بلکه همواره پایدار و پیروزند، زیرا همانگونه که شارح بحرانی میفرماید: اعوان قرآن، الله است و فرشتگان و رسولان و اولیای خدا و اینها طرفدارانیاند که ترسی بر آنان نیست و برایشان در هیچ امری و جبههای فرار و شکست نخواهد بود.
امام بزرگ در اواخر همین خطبه، جملاتی در زمینه قرآن و نقش فعال و حرکت مداوم و سازنده آن ادا فرموده که به شرح آن جملات نـورانـی میپردازیم:
«كِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ لا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ، وَلا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ؛ بهوسیلۀ کتاب خداوند، قرآن، میبینید و با آن سخن میگویید و میشنوید؛ برخی از آن آیات به بعضی دیگر نطق میکند و قسمتی بر قسمت دیگر شهادت میدهد. دربارۀ خدا و آنچه به خدا مربوط میشود، اختلاف ندارد و مصاحب خود را از خدا منحرف نساخته و جدا نمیکند.»
امام بزرگ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ابتدای این قطعه «كِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بهِ وَ تَسْمَعُونَ بهِ» دیدن انسان و نیز سخن گفتن و شنیدن او را در پرتو قرآن کریم و به برکت این کتاب مقدّس میدانند.
مقصود از بینایی و گویایی و شنوایی چیست که در پناه قرآن برای مردم تحقق یافته است؟ اگر منظور دیدن اشیا با چشم سر و گویایی به همین سخنهای معمول و متداول باشد و منظور از شنوایی هم شنیدن همین الفاظ و گفتگوهای رایج است، اینکه به قرآن مربوط نمیشود، زیرا آنان که منکر قرآن هستند نیز از این تواناییها برخوردارند. پس منظور یک معنای عالیتر و انسانی است؛ یعنی بصیرت و حقبینی و واقعنگری و آمادگی برای شنیدن حق و پیامهای الهی و پذیرش آن حقایق و گویا شدن زبان به حق و حقیقت. هیچگونه تردیدی نیست که حقبینی و حق شنیدن و حق گفتن، همه رهین قرآن کریم و در پرتو این کتاب تابناک آسمانی تحقق خواهد یافت. انسان معمولی بهگونهای امور و وقایع را میبیند و آدم آشنا با قرآن و تعالیم عالیۀ آن بهگونۀ دیگر. کسی که با قرآن بیگانه است یک نوع سخن را میشنود و آنکه پیوسته با قرآن است نوع دیگر. فردی که آشتی و آشنایی با قرآن ندارد، سخن میگوید ولی نه بدانگونه که حلیف و همراز با قرآن سخن میگوید. زیرا قرآن معیارها و ارزیابیهای ویژهای دارد و بصیرت درونگری و عاقبتبینی به انسان میبخشد و گذرگاه گوش وی را از دستبرد شیاطین مصون میدارد و به او آمادگیِ پذیرش گفتار حق و خداپسندانه میدهد تا از آن بهرهبرداری کند.
زبان بدون تعالیم قرآنی از ابراز حق و سخن عادلانه ناتوان است، ولی در پرتو تعالیم آسمانی قرآن و با لحاظِ تربیتِ اصیل آن، گویا میشود همواره حق و حقیقت از آن تراوش میکند.
انسان منهای قرآن، کر و کور و لال است چنانکه قرآن میفرماید: «صُمُّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ»3 «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»4 آنان (منافقان) در آیۀ اول و کفار در آیه دوم، کَرند و گُنگند و کورند، پس برنمیگردند یا تعقل و درک نمیکنند.
وَيَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ: این دو جمله تقریباً یک هدف را دنبال میکنند. بخشی از قرآن گویای قسمت دیگر آن است؛ یعنی نطق این یکی بهوسیله آن دیگری است؛ شبیه مجمل و مبیّن میباشد. توضیح آیهای که مجمل است بهوسیلۀ آیهای است که مبیّن میباشد. همچنین بعضی از قرآن، شاهدِ بعض دیگر و مفسر آن است مثلاً میفرماید:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي القَتْلى الحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنْثَى بالأُنثى؛5 نوشته شد بر شما قصاص درباره کشتهشدگان؛ حرّ در برابر حرّ و عبد در برابر عبد و زن را به جرم کشتن زن میتوان قصاص کرد.»
و نیز می فرماید:
«وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ؛6 کسی که مؤمنی را از روی خطا بکشد، بندهای آزاد کند و دیه را به اهل مقتول، بدهد.»
آیه دوم شاهد و ناظر آیۀ اول و مفسر آن است و اگر آیه دوم نبود، از روی آیۀ اول میگفتیم قاتل را باید کشت، چه قتل عمدی باشد و چه سهوی، اما با درنظر گرفتن آیۀ دوم میگوییم آیۀ نخست دربارۀ قتل عمد است.
بنده تاکنون به عبارت معروف «القرآن يفسّر بعضه بعضاً» در روایات برخورد نکردهام ولی همین دو جملهای که از کلام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) توضیح دادیم، عین همان مطلب را با عبارت دیگر میرساند.
لا يَخْتَلِفُ فِي اللَّه: از ویژگیهای قرآن کریم این است که دوگونه و ناهماهنگ خدا را معرفی نمیکند، بیانات متناقض درباره پروردگار ندارد. آن کتابهای تحریفشده است که خدا را یکی میخواند در عین اینکه سه تا میداند و سه تا میداند در عین اینکه یکی میخواند.
قرآن منزه از بیانهای ناهماهنگ و نقیض هم است. همهجا خداوند را یگانه و بیشریک و توانا و دانا و منزه از صفات مخلوقات معرفی میکند، همانطورکه اصولاً سرتاسر قرآن کریم یک هدف را دنبال میکند و در این راه است که انسان را از پستیهای مادهپرستی و خودخواهی رهایی بخشد و او را منقطع به سوی خدا کند و در این هدف هیچ فرقی بین آیات مربوط به اصول عقاید و عبادات و معاملات و سرگذشتها و ... نیست.
وَلا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللهِ: مقصود از نزول قرآن کریم این است که راهگشای بندگان بهسوی خدا باشد و آنان را به مبدأ آفرینش آشنا سازد. قرآن این رسالت را بهخوبی انجام داده است و هرکس به قرآن رو آورده و راه هدایت آن را پذیرفته است حتماً راه بهسوی خدا برایش باز میشود و با الله آشنا خواهد گردید. امکان ندارد که قرآن کریم طالب راه خدا را از مسیر منحرف کند و او را به نقطۀ دیگری که خلاف و ضدّ خداست، سوق دهد. بنابراین پویندگان حقیقیِ راه خدا باید سر بر آستان قرآن نهند و خطی را که به خدا منتهی میشود از آن بجویند و از گذرگاه قرآن در آستان «الله» نزول کنند و بار بیندازند.
پینوشتها:
1. مصادر نهجالبلاغه و فى ظلال نهجالبلاغه، خطبة ۱۳۱؛ شرح ابنمیثم خطبة ۱۳۲؛ شرح ابن ابیالحدید و فیضالاسلام، خطبة ۱۳۳.
2. خطبۀ ۱۶۷ فی ظلال نهجالبلاغه و مصادر نهجالبلاغه، و ۱۶۸ ابنمیثم و فیضالاسلام، و ۱۶۹ صبحی صالح، و ۱۷۰ ابن ابیالحدید.
3. بقره: ۱۸ و ۱۷۱.
4. همان: ۱۷۸.
5. همان: ۱۷۸.
6. نساء: ۹۲.
طراحی و توسعه : پارسیکام