پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی کریمی جهرمی

1402-09-05
|
یادداشت ماه

نگرشی بر فرازهایی از خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها

نگرشی بر فرازهایی از خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها

مَكْدُوداً فى ذاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فى أمْرِاللَّه قَرِيباً مِنْ رَسُولِ‏اللَّهِ. سَيِّداً فِى أوْلياءِ اللَّهِ مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً لا تأخُذُهُ فى اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.

 در اين مبحث حضرت صدّيقه طاهره توصيف جانانه ای از امام اميرالمؤمنين علیه السلام مى‏ كند و مى ‏فرمايد: او كه همواره مورد اصابت رنج‏ها و تَعَبْها و مشكلات فراوان در راه خدا و براى خدا بود؛ منتهاى تلاش خود را در پيشبرد امر خدا به ‏كار مى‏ برد. قريب و نزديك به رسول‏ خدا بود و در ميان اولياى خدا سيّد و آقا بود و بر همه امتياز داشت كمر همت را محكم بسته و دركارها اهتمام كامل داشت. ناصح و خيرخواه و مجدّ و مصمم و كوشا و تلاشگر بود. در راه خدا، ملامت ملامت‏ كنندگان او را نمى ‏گرفت و در او اثر نمى ‏گذاشت.

 به ‏نظر مى ‏رسد كه جمله اخير اشاره به كلام خداوند در قرآن دارد كه در سوره مائده آيه54 راجع ‏به مردمى كه خداوند آنها را دوست دارد و آنها هم خداوند را دوست دارند مى ‏فرمايد: (وَ لَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ). آنان از سرزنشسرزنش ‏كنندگان ترس و هراسى ندارند و اين جمله و تعبير فقط در همين يك مورد آمده است.

 در اين بخش تذكر اين نكته لازم به نظر مى ‏آيد كه ازجمله صفات و مزايايى كه حضرت زهراى طاهره براى اميرالمؤمنين علیه السلام ذكر كردند اين بود كه:
قريباً من رسول ‏اللَّه
... او نزديك به رسول‏ خدا بود. اين قرب و نزديكى از جهات مختلف قابل بررسى است:

  1. قرب نَسَبى، اميرالمؤمنين پسرعمّ رسول‏ خدا صلی الله علیه و اله بود  
  2. قرب سببى، او داماد پيامبر و همسر دختر بزرگوار وى بود
  3. قرب اعتبارى و قراردادى كه در جريان مؤاخاة بين هردو نفر از اصحابشان ايجاد برادرى كردند و در آخر حضرت على علیه السلام را هم برادر خويش قرار دادند. اين افتخار را در ميان همه صحابه و نزديكان، تنها به آن حضرت دادند.
  4. قرب معنوى كه در سير و سلوك الى ‏اللَّه هيچ‏كس به پيامبر صلی الله علیه و اله نزديكتر از على علیه السلام نبود؛ چنانكه در مقامات علمى ازهمه به رسول ‏خدا نزديكتر بود. او باب مدينه علم رسول ‏اللَّه بود. پيامبر خود به اين امتياز تصريح فرمودند كه: اَنَا مدينة العلم و علىّ بابها

     و أَنْتُمْ فِى رَفاهِيَّةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَ ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنا الدَّوائِرَ وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبارَ وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ

 در كلام پيش به توصيف اميرالمؤمنين پرداخته بودند كه رسول‏ اللَّه حضرت على علیه السلام را به كام دشمن مى ‏انداخت و او در مقابله با اهل شرك و الحاد و ظلم و استبداد چنان مقاوم بود كه تا دشمن را سركوب نمى ‏كرد و گوش و بينى او را به خاك نمى‏ ماليد؛ از جنگ برنمى ‏گشت. حال جاى آن بود كه حضرت صديقه طاهره همه اين مزايا را خاص حضرت بدانند تا هيچ‏كس براى ابد نتواند سر بلند نموده و ادعاى برابرى با اميرالمؤمنين علیه السلام را داشته باشد. و ازاين ‏رو فرمودند:
و اين در حالى بود كه شما مردم همه در زندگى خود در رفاه و راحتى و كمال آرامش و خوشى و خرّمى و در امنيّت بوديد و انتظار مى ‏برديد كه حوادث ايّام، ما را فرابگيرد و سرنوشتى سخت و دردناك براى ما پيش بيايد. بلاها ما را احاطه كند و ما را ازپاى درآورد. توقّع و انتظار شنيدن خبرهاى سخت و خطرناك درباره ما شنيد و هنگام نبرد و رويارويى طرفين، خود را كنار مى‏ كشيديد. وقت جنگ از مقابله و كارزار فرار مى ‏كرديد.
گويا نظرشان مجسّم‏ كردن وضع پيامبر و اميرالمؤمنين و حال آن مردم است. به‏ خاطر دعوت به ‏سوى خدا، پيامبر بزرگوار مورد هجمه دشمن خدانشناس قرار مى ‏گرفت و هدف انواع بلاها و مشكلات مى ‏شد و اميرالمؤمنين علیه السلام براى دفاع از دين خدا و حفظ پيامبر بزرگوار و استقرار توحيد، تا قلب دشمن فرو مى‏ رفت و با يك‏ دنيا جدّ و جهد و سعى و تلاش، جهاد مى ‏كرد و تا فتح و پيروزى براى اسلام، مسلّم نمى ‏شد؛ باز نمى ‏گشت.

 و ديگران در رفاه و زندگى بى ‏سروصدا و دور از ناراحتى و اضطراب خوش بودند. با كمال تعجّب همان راحت‏ طلبان رفاه ‏جو و فرارى از ميدان جنگ، همان‏ ها بله همان‏ ها امروز آمده‏ اند و مى ‏خواهند زمام امور امت اسلام را به‏ دست بگيرند و حافظ مصالح اسلام و مسلمين باشند و پسرعم من حضرت علىعلیه السلام او كه سيّد اولياءاللَّه و رنج ‏ديده در راه خدا و تلاشگر در امر پروردگار خدا و قريب من جميع الجهات به رسول ‏اللَّه بود و هرگز سرزنش سرزنش‏ كنندگان او را تحت تأثير قرار نداد و فقط به خدا مى ‏انديشيد و لاغير، كنار بزنند!!!
آن وضع رسول‏ اللَّه و آن وضع و حال سيّد اولياءاللَّه على علیه السلام و اين‏ هم معامله و رفتار امّت رسول ‏اللَّه با يگانه دختر رسول ‏اللَّه و با نزديك‏ترين نزديكان او. اكنون آيا صاحب وجدان بيدارى هست كه قضاوت كند ؟؟؟


 

 فَلَمَّا اخْتارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أنْبِيائِهِ وَ مَأْوى أصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسَكَةُ النِّفاقِ وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوِينِ وَ نَبَغَ خامِلُ الأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطلِينَ فَخَطَرَ فى عَرَصاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبنَ وَ لِلْغِرَّةِ فِيهِ مُلاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفاكُمْ غِضاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ اِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ

 پس هنگامى كه خداوند منزلگاه پيامبران و جايگاه برگزيدگانش را براى پيامبر خود اختيار فرموده و برگزيد؛ ناگهان كينه و دشمنى درون و منافقانه در ميان شما آشكار شد و جامه دين كهنه گرديد. سكوت‏ كننده گمراهان به سخن آمد و گمنامِ گروهكِ خوار و شكست ‏خورده، سربرآورد و خود را نشان داد و شخص مورد قبول اهل باطل به صدا درآمد و اين حيوان در عرصه‏ هاى متعدّد شما به تكان ‏دادن دُم خود و قدرت نمايى پرداخت. شيطان از مخفی‏گاه خود سر برآورد و شما را به‏ سوى خود فراخواند و دعوت كرد و شما را ديد كه دعوت و فراخوانى او را اجابت مى ‏كنيد و براى فريبكارى ‏هايى كه در نهاد اوست آمادگى و نظر مساعد و موافق داريد. آنگاه شما را به قيام و خيزش عليه حق فراخواند و ترغيب كرد و شما را سبك ‏بار و آماده يافت و آتش خشم و غضب بر ضدّ حق و مردان خدا را در دل‏هاى شما برافروخت و شما را خشمگين و غضبناك بر ضد حقيافت. پس شتر ديگران را داغ كرده و علامت‏گذارى كرديد؛ نه شتر خودتان را و براى استفاده از آب در محلّى از آن وارد شديد كه جاى شما و حق شما نبود و مربوط به ديگران بود.

 حضرت زهرا سلام الله علیها در اين جملات، واضح و روشن اعلان مى كند كه حركت زشتى انجام داده‏ اند. در برابر دختر پيامبر و نيز وصىّ پيامبر ايستادن، حركتى شيطانى بود كه با الهامات شيطان شروع و با مديريت او بدين‏جا منتهى شد و آغاز اين حركت فضاحت ‏بار، ارتحال رسول‏ اللَّه از اين جهان به سراى ابدى بود. هنگامى كه آن بزرگوار از اين دار فنا و سراى گذرا به منازل انبيا و جايگاه اصفياى الهى منتقل گرديد؛ وارد اين معركه شديد.
 حضرت زهرا سلام الله علیها اين مطلب را به آنها گوشزد كرد كه منافقان از ديرزمان دشمنى پيامبر و عترت او را در دل داشتند؛ جز اينكه نمى ‏توانستند اظهار كنند
.
در انتظار فرصت بودند و با ارتحال پيامبر آن نفاق درون را ظاهر و آشكار كردند و بالاخره تصريح مى ‏كنند كه آنان وارد قضايايى شدند كه به‏ كلى مربوط به آنها نمى ‏شد؛ مانند: تعيين خليفه كه اصلاً كار انسان‏ها نبود؛ بلكه مربوط به خدا مى‏ شد و آنان خود را بر خدا مقدم داشتند و در محلّى جاى ‏گير شدند و فرودآمدند كه اصلاً حق آنها نبود. يعنى، وارد امر خلافت شدند كه اصلاً شايستگى آن را نداشتند. حق، مسلّماً براى پيشواى معصوم حضرت علىعلیه السلام بود.
راستى بر همه مسلمانان لازم است كه در اين كلمات كوبنده تنها يادگار پيامبر و دست‏ پرورده آن حضرت دقّت كامل كرده و در آن بينديشند و راهى نروند كه حضرت صدّيقه طاهره آن را نمى ‏پسندند و آن را تخطئه مى ‏كنند.
 اين قسمت از خطبه
حضرت زهرا، حجّت را بر فِرَقِ مختلف مسلمانان تمام كرده و راه عذر براى كسى باقى نگذاشته است.

 

برگرفته از کتاب شرح غربت